مخطط شدن جوان ساده رو. موی بر عارض جوان درآمدن. (از آنندراج) : سبزه ها از لاله زار خاطر شانی دمید تا لبش خط زمرد رنگ بر بیجاده بست. ملا شانی تکلو (از آنندراج)
مخطط شدن جوان ساده رو. موی بر عارض جوان درآمدن. (از آنندراج) : سبزه ها از لاله زار خاطر شانی دمید تا لبش خط زمرد رنگ بر بیجاده بست. ملا شانی تکلو (از آنندراج)
خاموش شدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث) : تا صبح نبست از این دعا دم یک پرده نکرد از این نوا کم. نظامی. دیده را مژگان زبان است و نگه عرض نیاز نیستم از گفتگو خاموش اگر دم بسته ام. واله هروی (از آنندراج). - دم دربستن از کسی، با اوسخنی نگفتن. لب به سخن نگشودن با وی. با وی به گفتگو نپرداختن: پختۀ غم های عشقم لاجرم دم ز خاقان جهان دربسته ام. خاقانی
خاموش شدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث) : تا صبح نبست از این دعا دم یک پرده نکرد از این نوا کم. نظامی. دیده را مژگان زبان است و نگه عرض نیاز نیستم از گفتگو خاموش اگر دم بسته ام. واله هروی (از آنندراج). - دم دربستن از کسی، با اوسخنی نگفتن. لب به سخن نگشودن با وی. با وی به گفتگو نپرداختن: پختۀ غم های عشقم لاجرم دم ز خاقان جهان دربسته ام. خاقانی
آماده جنگ شدن، مهیا شدن، آماده گشتن: (همیشه کلک تو از بهر آن کمر بسته است که تا نفایس (معایش) اهل هنر کند تقریر)، (کمال اسماعیل نسخ دیگر) : (سبو کشان همه در بند گیش بسته کمر ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده)، (حافظ) یا کمر بستن آب. منجمد شدن یخ بستن آب. یا کمر بستن در کاری. آماده و مهیا شدن برای اجرای آن
آماده جنگ شدن، مهیا شدن، آماده گشتن: (همیشه کلک تو از بهر آن کمر بسته است که تا نفایس (معایش) اهل هنر کند تقریر)، (کمال اسماعیل نسخ دیگر) : (سبو کشان همه در بند گیش بسته کمر ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده)، (حافظ) یا کمر بستن آب. منجمد شدن یخ بستن آب. یا کمر بستن در کاری. آماده و مهیا شدن برای اجرای آن